loading...
کتابخانه 2000
sina elahimanesh بازدید : 4 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

     

    

 3

 

مسابقه بزرگ

 

بعد داغون شدن سگ هار و دار و دسته اش تا امروز تقریبا اتفاق خواستی پیش نیامد. ولی امروز پیش میاد! حیوانات مزرعه توی طویله آرام خوابیده بودند که ناگهان صدای بلندی شنیدند. صدا از بیرون طویله بود. حیوانات سریع به بیرون طویله دویدند. روباه گفت: صدا از تو خونه ی مزرعه داره. زنبور گفت: پس بریم از پنجره تو خونه رو نگاه کنیم. حلزون گفت: نه ، نه ، نه ، من تو خونه ی کسی فوضولی نمیکنم و به شما هم همچین اجازه ای رو نمی دم. گاو گفت: نه ، مسئله مرگ و زندگی در میونه. حلزون که از همه عقب تر بود و خود را کشان کشان جلو می کشاند که سرعتش بیش تر شود گفت: نرید. فضول نباشید. فضولی کار بدیه. خروس گفت: بحث کردن کافیه. آنها به پنجره رسیدند ولی قد هیچ کدومشان به پنجره نمی رسید. گاو گفت: خروس بیا برو روی من وایسا ببین چه خبره؟ خروس کمی جلو تر رفت و بال بال زد. حلزون گفت: کاش تو دیگ آش بال بال می زدی! خروس گفت: کاش از از تو هم کرم حلزون درست می کردن! خروس دوباره بال زد و بالاخره تونست روی گاو فرود بیاد. خروس از بیرون به توی خونه نگاه کرد. مارمولک گفت:  ما رو دق دادی بگو دیگه چی شده؟ خروس گفت: بابا چیزی نشده. جوجه گفت: خب همون چیزی نشده چی شده؟ خروس گفت: تلویزیونه. اسب گفت: حالا تلویزیون چی میگه؟ خروس گفت: هیچی تبلیغ کرم توئه حلزون. حلزون گفت: چقدر که شما فضولید! خروس بال زد واز روی گاو اومد پایین. در حالی که آنها به سمت طویله می رفتند شنیدند که تلویزیون گفت: مسابقه ای سرشار از شادی برای حیوانات مزرعه تان . در این مسابقه ی دوی سرعتی ... حلزون گفت: بیاید بریم ببینیم چه خبره؟ زنبور گفت: نه ، نه ، نه ، اسم این فضولیه. حلزون گفت: اسم این آگاهیه. گاو گفت: بالاخره این خودش یه نوع فضولیه دیگه! حلزون گفت: نه ای... خروس حرف او را قطع کرد وگفت: بدو گاو بیا بریم اونجا. گاو و خروس هر دو به سمت پنجره دویدند و خروس رفت روی گاو. مارمولک گفت: چیزی می بینی؟ خروس گفت: ساکت ، فقط می دونم باید بریم تو طویله. هزارپا گفت: آخه برای چی؟ خروس گفت: فعلا ساکت ، تو و حلزون بپرید رو گاو که باید در بریم. گاو گفت: مگه من باربرم؟ خروس گفت: بابا فعلا این چیزا رو ول کن. گاو حلزون و هزارپا را سوار خودش کرد و همگی با هم به سمت طویله دویدند. آنها سریع رفتند توی طویله. زنبور گفت: حالا چرا باید سریع میومدیم تو طویله؟  خروس گفت: آخه مزرعه دار داشت میومد بیرون. اسب گفت: همچین گفتی بدویید ما گفتیم چی شده؟ حدود یک ساعت بعد که همه ی حیوانات خواب بودند ناگهان کسی در طویله را باز کرد. اسب که از خواب پریده بود فکر کرد که دوباره سر و کله ی سگ هار پیدا شده ولی او  سگ هار نبود ، او مزرعه دار بود! با صدای لولای در بقیه ی حیوانات هم بیدار شدند. مزرعه دار آمد توی طویله و حیوانات را به بیرون از طویله و توی یک وانت قرمز راهنمایی کرد. حیوانات بلند شدند و در حالی که با هم حرف می زدند به داخل وانت رفتند. البته این کار با وجود حلزون نیم ساعت طول کشید. وقتی حیوانات رفتند توی وانت تنگاتنگ هم نشستند چون گاو خیلی بزرگ بود و کل فضا را اشغال کرده بود. مارمولک  گفت: چقدر این جا تنگه. جوجه گفت: چقدر این مزرعه دار بد سلیقه هستشا. آخه قرمزم شد رنگ؟ خیر سرش استقلالیه ها. هزارپا گفت: اتفاقا خیلی هم خوش سلیق هست. تازه پرسپلیس بهت... ناگهان ماشین وایساد و مزرعه دار از ماشین پیاده شد و آمد و در پشت وانت رو باز کرد و حیوانات را پیاده کرد و آنها را به جلو هدایت کرد. مزرعه دار گفت: قراره برید توی مسابقه ی دو و برای من مدال کسب کنید. کمی جلوتر آنها به خط شروع مسابقه رسیدند. آنها روی خط شروع ایستادند و به گروه دیگری نگاه کردند. آن گروه دوازده نفره بود. اعضای آن گروه عبارت بودند از : شیر ، گورخر ، زرافه ، فیل ، گراز ، خرس قطبی ، کانگرو ، تمساح ، گوزن ، پلنگ ، خرس قهوه ای و شتر. داور مسابقه داشت شمارش معکوس را اعلام می کرد: 6 ، 5 ، 4 ، 3  ، 2 ، 1 ، شروع. حواس خروس و بقیه پرت بود ولی آن یکی گروه که سگ سانان زیبا نام داشت راه افتاده بود. راستی اسم گروه خروس و بقیه دوست داران سگ هار نام داشت. گروه دوست داران سگ هار وایساده بودند و فقط حلزون راه افتاده بود. مزرعه دار که دید حیوانات مزرعه اش ایستاده اند ، به سمت آنها دوید و لگد محکمی به گاو زد و گاو ما ما کرد و با تمام سرعت جلو رفت ، طوری که از سگ سانان زیبا هم جلو زد. صدای ما ما ی گاو بقیه ی حیوانات مزرعه را هم از فکر در آورد و همه ی حیوانات راه افتادند. داور داشت نتایج رو تا این جا اعلام می کرد: گاو در رده ی اول و گورخر در رده ی دوم و پلنگ به دنبال گورخر در رده ی چهارم و ... و شتر در رده ی بیست و دوم یا همون آخر خودمون. آفرین به حلزون که با سرعت کمش به رده ی پنجم رسیده. عالیه ، می بینم که گاو به قسمت دوم مسابقه یعنی سنگ بزرگ رسیده ولی نمی تونه اونو هل بده و اون پشت گیر کرده! وای گورخر هم به پشت سنگ رسیده و  و پلنگ هم به اونا رسید. وای می بینم که پلنگ می خواد گورخر رو بخوره! ای وای پلنگ گورخر رو دولوپی خورد! حالا گروه سگ سانان زیبا شد یازده نفر! و کانگرو و اسب  به سنگ رسیدند و از روی اون پریدند! پلنگ و زرافه هم به اونور مانع رفتند! چه پرواز عالی ، زنبور و خروس از روی مانع پرواز کردند. البته خروس با کمک گاو تونست این کار رو انجام بده.  بله ، تا این جا خروس و زنبور و اسب از گروه دوست داران سگ هار و کانگرو و پلنگ و زرافه هم از گروه سگ سانان زیبا تونستند جلوتر بروند. مزرعه دار ها رو می بینم که دارن حیوانات مزرعه شان را تشویق می کنند.   خروس گفت: کانگرو از همه جلوتره ، زنبو... ولی او نتونست حرفش را تموم کند چون پلنگ برای او زیرپایی گرفت او را انداخت. زنبور گفت: نامرد ، تو تقلب کردی و برای خروس زیرپایی گرفتی. این رسم زمونه نیست. روباه گفت: اتفاقا خوب هم هست. راستی از دور شکل پفک بالداری! زنبور پیش خروس رفت و گفت: چی شد؟ خروس گفت: پام پیچ خورده. تو به راهت ادامه بده. من دیگه نمیتونم بقیه ی راه رو بیام. زنبور دوباره به راه خود ادامه داد ولی او خیلی عقب افتاده بود و دیگر نای راه رفتن هم نداشت ، پس از مسابقه کنار کشید. داور دوباره نتایج را اعلام کرد: کانگرو هنوز هم از همه جلوتر بود و نفر دوم هم پلنگ بود و نفر سوم اسب بود و نفر چهارم هم که زرافه بود که کنار کشید و مشغول خوردن برگ درختان شد. ظاهرا کانگرو بچه اش را به مسابقه نیاورده و بچه اش گریه می کرده و او از مسابقه بیرون رفت تا بچه اش را ساکت کند. وای پلنگ از اسب جلو زد.   اسب با خود گفت: وای چقدر خسته ش... ناگهان کانگرو و زرافه  جلوی اسب را گرفتند و روی سر او پریدند و او را درب و داغون کردند و روی چشم های او بادمجان کاشتند و به او لگد زدند و او به هوا شوت شد و در هوا از خط پایان عبور کرد و برنده شد. اسب جام را گرفت و حیوانات مزرعه و مزرعه دار از این مو ضوع خیلی خوش حال شدند 

 

پایان

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 37
  • بازدید کلی : 280